جمله برگزیده از کتاب روح مجرد

۱۲ جمله برگزیده از کتاب روح مجرد علامه طهرانی

کتاب روح مجرد، یادنامه‌ای از زندگانی عارف بزرگ مرحوم سید هاشم حدّاد، از بزرگ‌ترین شاگردان سلوکی مرحوم سید علی قاضی طباطبایی، است. این یادنامه توسط عارف کامل علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی، از شاگردان و مریدان بسیار نزدیک مرحوم حدّاد، نگاشته شده است.

کتاب روح مجرد که به نقل از علامه طهرانی، با اصرار بزرگان و در بیش از ۶۰۰ صفحه نگاشته شد، شامل دوازده بخش است. در هر بخش از این کتاب نیز به گوشه‌ای از سیر ارتباط علامه طهرانی با مرحوم حدّاد و زندگانی و اسرار بین آن دو بزرگوار اشاره شده است.

در این مقاله بر آنیم تا ۱۲ جمله برگزیده از کتاب روح مجرد، برگزیده‌ها و برش‌هایی از این کتاب را در هر بخش مورد بررسی قرار داده و برشی از این کتاب را در هر بخش مرور کنیم.

 توصیف عجیب علامه طهرانی از مقام سید هاشم حدّاد

پیش از آنکه به مطالب اصلی کتاب بپردازیم، لازم است تا با رابطه‌ی میان علامه طهرانی و سید هاشم حدّاد بیشتر آشنا شویم.

علامه طهرانی در حدود ۲۸ سال از محضر مرحوم سید هاشم حدّاد استفاده برد. ایشان وصال خود به مرحوم حدّاد را در کتاب روح مجرّد اینگونه توصیف میکند:«چقدر مناسب حال منِ سرگشتۀ خستۀ رنج دیده بود در سالیان متمادی با وصول به این کانون حیات و مرکز عشق حضرت سرمدی…».

فرزند علامه طهرانی، آیت الله سید محمد محسن حسینی طهرانی، در خصوص این عبارت عجیب از مرحوم علّامه طهرانی در کتاب شرح حدیث عنوان بصری میفرمایند:«ایشان با در نظر گرفتن اینکه چهار سال در خدمت آقای انصاری بودند، این عبارت را نسبت به آقای حدّاد دارند که: «منِ سرگشتۀ خستۀ رنج دیده»؛ یعنی در عین اینکه سال های متمادی نزد مرحوم علاّمه طباطبائی و آقا شیخ عبّاس قوچانی بودم و با آقا سیّد جمال گلپایگانی در ارتباط بودم و چهار سال در خدمت مرحوم انصاری بودم، با وجود همه اینها من، سرگشتۀ خستۀ رنجدیده بودم! آیا متوجّه می شوید که ایشان می خواهند چه مطالبی را بیان کنند؟!»

در ادامه، همراه باشید با جملات برگزیده از کتاب روح مجرّد و برش‌هایی از این کتاب گران‌بها.

۱) «آمده‌ام تا نعلی به پای من بکوبید»

علامه طهرانی در خصوص نحوه اولین ملاقات خود با مرحوم حدّاد در بخش نخستین کتاب روح مجرّد، عبارت بسیار عمیقی را مطرح می‌کنند.

در برشی از کتاب روح مجرد در بخش اول، ایشان در توصیف اولین دیدار خود با مرحوم حدّاد می‌فرمایند: چهره‌اش چون گل سرخ برافروخته، چشمانش چون دو عقیق مى‌درخشد. گردوغبار کوره و زغال بر سر و صورتش نشسته و حقّاً و حقیقهً یک عالَمى است که دست به آهن مى‌برد و آن را با گاز انبر از کوره خارج، و بروى سندان مى‌نهد، و با دست دیگر آن را چکّش کارى میکند. عجبا! این چه حسابى است؟! این چه کتابى است؟!

 من وارد شدم، سلام کردم. عرض کردم: آمده‌ام تا نعلى به‌پای من بکوبید!

 فوراً انگشت مُسَبِّحه (سَبّابه) را بر روى بینى خود آورده اشاره فرمود: ساکت باش! آنگاه یک چائى عالى معطّر و خوش‌طعم از قورى کنار کوره ریخت و در برابرم گذارد و فرمود: بسم‌الله، میل کنید!

 چند لحظه‌اى طول نکشید که شاگرد خود را به بهانه‌اى دنبال کارى و خریدى فرستاد. او که از دکّان خارج شد، حضرت آقا به من فرمود: آقاجان! این حرف‌ها خیلى محترم است؛ چرا شما نزد شاگرد من که از این مسائل بی‌بهره است چنین کلامى را گفتید؟!

۲) «صحنه عاشورا، عالی‌ترین مناظر عشق‌بازی است.»

علامه طهرانی در بخش دوم کتاب روح مجرد، بیشتر به توصیف حالات معنوی استاد خود، مرحوم حدّاد می‌پردازد.

ایشان در برشی از کتاب روح مجرّد در بخش دوم، در خصوص حالت عرفانی ایشان در ایام محرم و دیدگاه او دراین‌خصوص می‌فرمایند: «در تمام دهه عزادارى، حال حضرت حدّاد بسیار منقلب بود. چهره سرخ مى‌شد و چشمان درخشان و نورانى؛ ولى حال حزن و اندوه در ایشان دیده نمى‌شد؛ سراسر ابتهاج و مسرّت بود. می‌فرمود: چقدر مردم غافل‌اند که براى این شهید جان‌باخته غصّه می‌خورند و ماتم و اندوه بپا می‌دارند! صحنه عاشورا عالى‌ترین مناظر عشق‌بازی است؛ و زیباترین مواطن جمال و جلال الهی، و نیکوترین مظاهر اسماء رحمت و غضب؛ و براى اهل‌بیت علیهم‌السلام جز عبور از درجات و مراتب، و وصول به اعلی ذِروه حیات جاویدان، و منسلخ شدن از مظاهر، و تحقّق به اصل ظاهر، و فناى مطلق در ذات احدیت چیزى نبوده است.»

۳) «اطفال خود را در کنار اطاق روضه‌خوانی یا اطاق ذکرى که دارید قرار بدهید.»

در بخش سوم کتاب روح مجرّد، علامه طهرانی به برسی بیوگرافی مرحوم حدّاد و ویژگی‌های عالی ایشان می‌پردازند.

در قسمتی از این بخش، علامه طهرانی با بیان حالات مرحوم حدّاد در زمان فوت فرزندشان، از قول ایشان می‌فرمایند: «شما اطفال خود را در کنار اطاق روضه‌خوانی یا اطاق ذکرى که دارید قرار بدهید! علمای سابق این‌طور عمل مى‌نمودند. زیرا آثارى را که طفل در این زمان به خود اخذ مى‌نماید تا آخر عمر در او ثابت مى‌ماند و جزو غرائز و صفات فطرى وى می‌گردد. چرا که نفس بچّه در این زمان، قابلیت محضه است؛ گرچه این معنىِ مهمّ و این سرّ خطیر را عامّه مردم ادراک نکنند.»

جملات برگزیده کتاب روح مجرد

۴) «معامله با خدا کن درهرحال»

از جمله مطالب خواندنی در این بخش از کتاب روح مجرّد، مواعظ و رهنمودهای مرحوم حدّاد نسبت به علامه طهرانی است.

علامه طهرانی در بیان این مواعظ می‌فرمایند: «تمام اشارات و دلالت‌های آقاى حدّاد ازاین‌قبیل بود. یعنى از افق وحدانیت ارشاد و دستگیرى مى‌نمود، نه از پوسته وجودى خویشتن. می‌فرمود: معامله با خدا کن درهرحال! بدین معنى که معامله با خلق خدا معامله با خدا گردد. باید متوجّه بود که عیال و اولاد و همسایه و شریک و مأمومین مسجد، همه مظاهر اویند.»

۵) «پس کی نماز می‌خوانی؟»

در بخش پنجم کتاب روح مجرّد، علامه طهرانی به بیان حوادث و رویدادهای اولین مسافرت مرحوم حدّاد به ایران، بازدید از شهرهای مختلف و نخستین دیدار ایشان با شهید مطهری می‌پردازند.

از جمله مطالب برگزیده کتاب روح مجرد در این بخش، سفر شهید مطهری به کربلا و ملاقات با مرحوم حداد است.

علامه طهرانی، فرمایش شهید مطهری پس از بازگشت از این سفر را اینگونه نقل میکنند که:« (شهید مطهری) میفرمودند: در یکبار که خدمتشان بودم از من پرسیدند: نماز را چگونه‌ میخوانى؟ عرض کردم: کاملًا توجّه به معانىِ کلمات و جملات آن دارم. فرمودند: پس کِىْ نماز میخوانى؟! در نماز توجّه‌ات به خدا باشد و بس! توجّه به معانى مکن!»

۶) «حقیقت تمام قوا، نور است»

در این بخش، علامه طهرانی با مقدمه‌ای که از مرحوم حدّاد و ارتباط ایشان با کتاب محی‌الدین عربی ارائه می‌دهد، بیشتر به بررسی و دفاع از محی‌الدین عربی می‌پردازد.

ایشان در خصوص میزان مطالعه کتاب «فتوحات مکیه» توسط مرحوم حداد میفرمایند:« ایشان در این مسافرت بسیار به مطالعه کتاب «فتوحات مکّیه» محیى الدّین عربى مى‌پرداختند؛ نه به‌طورى‌که بخواهند از آن استفاده کنند، بلکه براى انطباق محتویات آن با حالات خودشان. در بعضى از جاها میگذشتند، و چون در آن اشکالى نمیدیدند عبور مى‌نمودند؛ و غالباً چنین بود. و امّا در بعضى از جاها هم دیده مى‌شد که احیاناً به وى اعتراض داشتند و مطلب وى براى ایشان مورد پسند واقع نمى‌شد. و بعضاً در این‌گونه مطالب زود نمى‌گذشتند.

از جمله مطالب وى که براى ایشان در آن روزها قابل‌قبول بود و وى را بر این مطلب مى‌ستودند، حقیقتى بود که براى ایشان ایضاً مکشوف افتاده بود که حقیقت تمام قوا نور است؛ و نور امر واحدى است که بر حسب موارد و عوالم، اسماء مختلفه به خود گرفته است.»

۷) «فقط توحید است که حقّ است»

در بخش هفتم کتاب روح مجرّد، علامه طهرانی به بررسی برخی از نامه‌هایی که مرحوم حدّاد در پاسخ به نامه‌های مکرر ایشان می‌نوشتند، می‌پردازد. این نامه‌ها غالباً کوتاه و مختصر بوده و بعضاً جنبه احوالپرسی داشته‌اند؛ اما در برخی نیز، مرحوم حدّاد در مورد حقایق توحیدی مطالبی را بیان می‌نمودند.

از جمله در نامه هفتم ایشان می‌خوانیم: «فقط توحید است که حقّ است و به‌سوی اوست پناه براى اهلش و به‌واسطه اوست نجات. اوست سرّ پنهان و به اوست که اسرار ظاهر گردیده است و اوست خورشید نورافشان و از اوست چشمه‌هاى انوار و اوست قطب عارفان و اوست رهنما و دلیل، و صحّت بخشنده مرض‌ها، و شفابخش هر بیمار. اوست ظاهر؛ بنابراین ما سواى او هر چه هستند از موجودات و مخلوقات، حجاب و پرده او مى‌باشند که او را در زیر إنّیت خود پنهان می‌دارند.»

۸) «یا من خبر ندارم، یا او نشان ندارد»

برگزیده کتاب روح مجرد در بخش هشتم را می‌توان اشعاری در نظر گرفت که مرحوم حدّاد نقل می‌کردند. در این بخش، علامه طهرانی، برخی اشعار و اذکاری را بیان می‌کنند که مرحوم حدّاد آن‌ها را برای علامه یا فرزندان علامه می‌خواندند. برخی از این اشعار، به نقل از استاد مرحوم حدّاد، مرحوم سید علی قاضی بوده است.

علامه طهرانی درباره‌ی تعریف عشق از زبان مرحوم حدّاد این اشعار را نقل می‌کنند که ایشان فرمودند:

روزی که شود اِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ            و آنگه که شود اِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ

من دامن تو بگیرم اندر سُئِلَتْ               گویم صنما! بِاَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ؟

* * *

عشق تو مرا اَلَسْتُ مِنْکُمْ بِبَعید               هجر تو مرا اِنَّ عذابی لَشَدید

بر کنج لبت نوشته یُحْیی و یُمیت           مَنْ ماتَ مِنَ الْعِشْقِ فَقْدْماتَ شَهید

* * *

با هیچ‌کس نشانی زان دلستان ندیدم                 یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد.

۹) «اینها همه دعایات شیطانى است»

بخش نهم را شاید بتوان یکی از مهم‌ترین قسمت‌های کتاب روح مجرّد دانست. در این بخش، علامه طهرانی به تبیین اندیشه‌های مرحوم حدّاد پرداخته و جریان‌های مخالف و سرکوب‌کننده‌ی ایشان را بیان می‌کنند. جریان‌هایی که آغازگر آن دو نفر شیخ به‌ظاهر شاگرد بود که در مجالس مرحوم حدّاد شرکت می‌کردند؛ اما پس از آن به تبلیغ بر ضد مرحوم حدّاد پرداختند.

در برشی از کتاب روح مجرّد، بخش نهم، دراین‌خصوص می‌خوانیم: تبلیغات این دو نفر بسیارى را متزلزل نمود که دیگر راه بازگشت برایشان نبود، و بعضى را متحیر و سرگردان و در شکّ انداخت که تا آخر عمر بدین‌گونه بودند؛ و بعضى هم مطلب برایشان منکشف شد که: اینها (سخنان آن دو نفر) همه دعایات شیطانى است، و حدّاد که روح توحید است، روح ولایت است و توحید عین ولایت است و تفکیک بردار نیست.»

۱۰) «من در تمام مدّت سلوک در خدمت مرحوم آقا، نامحرم نمی‌دیدم»

در بخش دهم، علامه طهرانی جریانات مختلفی از مرحوم حدّاد و شاگردان ایشان را نقل می‌کنند که هر یک بیانگر معنایی عمیق در دنیای علم و عرفان و سلوک است. از جمله مطالب برگزیده از کتاب روح مجرد در بخش دهم، می‌توان به موضوعاتی چون مقابله مرحوم حدّاد با نایب دروغین امام‌زمان، گسترش زمان برای مرد زرگر، درهم‌پیچیدگی زمان برای یکی از رفقای مرحوم حدّاد، و حالات مرحوم حدّاد در زمان سلوک در نزد سید علی قاضی اشاره کرد.

در برشی از کتاب روح مجرّد در این بخش می‌خوانیم: «(مرحوم حداد) می‌فرمودند: من در تمام مدّت سلوک در خدمت مرحوم آقا (قاضى) نامحرم نمی‌دیدم، چشمم به زن نامحرم نمى‌افتاد. یک روز مادرم به من گفت: عیال تو از خواهرش خیلى زیباتر است. من گفتم: من خواهرش را تابه‌حال ندیده‌ام.»

۱۱) «من پنج کار اطفال  را دوست دارم»

بخش یازدهم، آغاز شرح بیماری‌های مرحوم حدّاد، ملاقات‌ ایشان با برخی از افراد خاص، و نصایح و فرمایشات خاص ایشان به دوستان و اطرافیانشان است.

در برشی از کتاب روح مجرّد در بخش یازدهم میخوانیم:« میفرمودند: چقدر من از این کلام رسول خدا صلّى الله علیه و آله و سلّم خوشحال مى‌شوم و هر وقت یاد آن میکنم حالت ابتهاج و مسرّت به من دست میدهد، آنجا که فرموده است: من پنج کار اطفال را دوست دارم: اوّل آنکه پیوسته گریانند؛ دوّم آنکه بر سر خاک گِرد مى‌آیند؛ سوّم آنکه بدون حقد و کینه با هم دعوا مى‌کنند؛ چهارم آنکه براى فردا چیزى را ذخیره نمى‌نمایند؛ پنجم آنکه خانه مى‌سازند و سپس آن را بدست خودشان خراب مى‌کنند.»

۱۲) لا هو الّا هو

بخش دوازدهم از کتاب روح مجرّد اثر علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی، شرح‌حال مرحوم سید هاشم حدّاد در سال‌ها و لحظات آخر عمر ایشان است.

در برشی از کتاب روح مجرّد در این بخش می‌خوانیم: «درست زمان کسالت فوت ایشان مقارن و هم‌زمان کسالت حقیر بود. در همین زمان ایشان مبتلا به کسالت مى‌گردند، و آنچه آقازادگان ایشان مخصوصاً آقا سید حسن براى صحّت تلاش مى‌کند سودى نمى‌بخشد. حتّى به بغداد مى‌برد و در بیمارستان بسترى می‌کند، مع‌الوصف بی‌نتیجه می‌ماند. روز دوازدهم شهر رمضان قریب سه ساعت به غروب مانده، ایشان می‌فرمایند: مرا مرخّص کنید به منزل بروم؛ سادات در آنجا تشریف آورده و منتظر من مى‌باشند!

ایشان در همان لحظه به منزل مى‌آیند. و اتّفاقاً پسران حاج صَمد دلّال (باجناقشان) که خاله زادگان فرزندانشان هستند در منزل بوده‌اند و از ایشان درباره این آیه مبارکه: إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا (ما تحقیقاً اى پیغمبر بر تو کلام سنگینى را القاء خواهیم نمود.) مى‌پرسند که: مقصود از قول ثقیل در این آیه چیست؟! آیا مراد و منظور هبوط جبرائیل است؟! ایشان در جواب میفرمایند: جبرائیل در برابر عظمت رسول الله ثقلى ندارد تا از آن تعبیر به قول ثقیل گردد. مراد از قول ثقیل، اوست؛ لا هُوَ إلّا هُوَ است!

 در این حال حناى خمیر کرده مى‌طلبند و بر رسم دامادى جوانان عرب که هنگام دامادى دست و پایشان را حنا مى‌بندند و مراسم حنابندان دارند، ایشان نیز ناخن‌ها و انگشتان پاهاى خود را حنا مى‌بندند و می‌فرمایند: اطاق را خلوت کنید! در این حال روبه‌قبله می‌خوابند. لحظاتى که می‌گذرد و در اطاق وارد می‌شوند، مى‌بینند ایشان جان تسلیم نموده‌اند.»

کتاب روح مجرّد، اثر علامه طهرانی، یکی از گهربارترین آثار علامه طهرانی در وصف عالم و عارفی ربّانی، مرحوم سید هاشم حدّاد، است که شاید در ظاهر آن‌طور که موردنظر عموم مردم باشد مشهور نبود، اما بزرگان علم و عرفان و سلوک، همواره از ایشان به‌عنوان یک عارف کامل و انسان جلیل‌القدر یاد کرده‌اند. برای دسترسی کامل به نسخه صوتی و پی‌دی‌اف این کتاب و سایر کتاب‌های علامه طهرانی، می‌توانید به وبسایت مکتب وحی، مراجعه کنید.

برچسب ها: بدون برچسب

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *