عرفان و سیر و سلوک، همواره با نقدها و شبهات محکم و سختی از سمت منتقدانش همراه بوده است. شبهات در اصطلاح به معنای تصوّر غلط داشتن نسبت به موضوعی خاص است. هرچند با گذشت زمان، این معنی بیشتر جای خود را به داشتن شک و پرسش، تغییر داده است. در این مقاله ضمن بررسی معنی و مفهوم دقیق تر عرفان، به طرح ۵ مورد از مهمترین شبهات عرفانی پرداخته و میکوشیم تا با استفاده از نظرات عارفان، به هریک پاسخ جامعی دهیم.
فهرست مطالب
۵ تا از مهمترین شبهات عرفانی و پاسخ به آنها ۱
معنای عرفان و دلایل شکل گیری شبهات عرفانی. ۱
شبهه عرفانی ۱: آیا نظریه وحدت وجود در عرفان، مخالف با توحید نیست؟ ۱
شبهه عرفانی ۲: آیا مسیر عرفان و سیر و سلوک برای همه یکی است و همه باید یک خط را پیروی کنند؟ ۲
شبهه عرفانی ۳: آیا عرفان یعنی انزوا و دورشدن از اجتماع؟ ۳
شبهه عرفانی ۴: آیا در عرفان، عقل جایگاهی ندارد و همه چیز به باور قلبی و شهود است؟ ۴
شبهه عرفانی ۵: آیاعرفان با علوم جدید و پیشرفتهای علمی تضاد دارد؟ ۴
پیشنهاد برای مطالعه بیشتر در مورد عرفان وسیر و سلوک.. ۵
معنای عرفان و دلایل شکل گیری شبهات عرفانی
شاید بتوان گفت علت اصلی شکل گرفتن شبهات عرفانی در ذهن مردم، به معنی و مفهوم آن باز میگردد. بنابراین ابتدا به معنای عرفان و دلیل شکل گیری شبهات نسبت به عرفان و سیر و سلوک میپردازیم.
واژهی «عرفان»، مانند واژهی همخانوادهاش «معرفت»، از نظر لغوی به معنای «شناختن» است، ولی در اصطلاح، به شناختی گفته میشود که نه تنها از عقل و مطالعه و تجربه حاصل شده، بلکه از نوعی شهود درونی و باطنی نیز ریشه میگیرد. به همین علت، برای رسیدن به مراتب عرفان، علاوه بر مطالعه و کسب علم و دانش، باید ریاضت کشید و در عمل نیز آنچه دانستیم را پیاده کنیم. همین موضوع باعث میشود تا افرادی که به مراتب عرفان نرسیده و یا از دنیای عرفان و سیر و سلوک بهره ای نبرده اند، شبهات مهمی برایشان پیش بیاید.
در ادامه همراه باشید با بررسی ۵ مورد از مهمترین شبهات عرفانی و پاسخ اجمالی هر کدام از آنها.

شبهه عرفانی ۱: آیا نظریه وحدت وجود در عرفان، مخالف با توحید نیست؟
یکی از مهمترین شبهاتی که به آموزههای عرفانی گرفته میشود، نظریه وحدت وجود است. منتقدان این نظریه بر این باورند که وحدت وجود به معنای استقلال داشتن وجود هر موجودی در این دنیا به صورت استقلالی است. بر این اساس، اصل ارتباط موجودات با خداوند بر هم خورده و وجود حقیقی پروردگار در این عالم نفی میشود. اما نظریه وحدت وجود، دقیقا برعکس این موضوع را بیان میکند. بر اساس این نظریه، درواقع تمام موجودات، ذره ای از وجود بی انتهای پروردگار بوده و همه چیز با پروردگار ارتباطی حقیقی دارد. به عبارتی، پروردگار را میتوان در همه چیز دید و هرچیز نشانهای از پروردگار است که این با مسئله توحید، منافاتی ندارد.
یکی از بهترین منابع برای مطالعه بیشتر در مورد نظریه وحدت وجود که به اثبات این قضیه بر مبنای آیات الهی میپردازد، کتاب «روح مجرّد» اثر عارف بزرگ، علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی است. در بخشی از این کتاب میخوانیم:« عزیزم! مگر آیات قرآن را نمىخوانیم که: وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ «او با شماست هر کجا که بوده باشید!»؟ آیا این معیت، حقیقى است یا اعتبارى و مجازى؟ اگر بگوئید: اعتبارى است، در این صورت دیگر میان او و ما بههیچوجه ربط و رابطهاى برقرار نمىشود، و هر ذرّه از ذرّات عالم و هر موجود از مُلک تا ملکوت جمیعاً موجودات مستقلّه مىگردند، و به تعداد آنها باید قائل به قدیم و أزل و أبد شویم.»[۱]
شبهه عرفانی ۲: آیا مسیر عرفان و سیر و سلوک برای همه یکی است و همه باید یک خط را پیروی کنند؟
مسئله عرفان و سیر و سلوک یک مسئله باطنی است و صرفا همانند علوم دانشگاهی با مطالعه بدست نمیآید. بلکه با عملی بدست می آید که از روی آگاهی، باور قلبی، ریاضت و مراقبت باشد. اما این ریاضت و اعمال برای هر فردی میتواند متفاوت بوده و هرکس راه متفاوتی را برای طی کردن مراحل سلوک بپیماید.
در جلد اول کتاب عنوان بصری، که متن پیادهشدهی سخنرانی های شرح حدیث عنوان بصری اثر آیت الله سید محمدمحسن حسینی طهرانی است، در این خصوص حکایت جالبی نقل شده است. حکایتی از «طیّب حاج رضایی» که در زندان، دوران سلوک خود را گذراند.
در این کتاب در مورد دوران سلوک او میخوانیم: «طیّب یکی از سران و سردستههای هیئات، و از گردنکشان و لاطیهای معروف طهران، و از افرادی بود که به قلدری و زورگیری در سابق معروف بود. دستگاه جائر ایشان را در ارتباط با جریان پانزده خرداد دستگیر و وادار میکند که بگوید: من از مرحوم آقای خمینی پول گرفتم و در تظاهرات شرکت کردم. هر چه او را به این مطلب الزام میکنند، میگوید: «من به سیّد دروغ نمیبندم.» او میگفت: چرا من عِرض و حیثیّت و شخصیّت یک عالم دینی را با یک دروغ لکّهدار کنم؟! و لذا میگوید: من کشته میشوم و جانم را میدهم، ولی خلاف انجام نمیدهم. بر چنین شخصی سالک إلی الله اطلاق میشود. بعضی از سلوک تصوّر دیگری دارند؛ تصوّر میشود: سالک آن کسی است که در یک خطّی قرار گیرد و سَری بسپرد و آدابی را انجام دهد. اینطور نیست؛ سلوک کار کردن دارد و این طیّب در این موقعیّت سالک إلی الله است. هر بلائی که بر سرش میآورند او یک قدم به خدا نزدیک میشود؛ با هر یک ضربۀ شلاّق، یک قدم نزدیکتر میشود. اگر آنجا اقرار میکرد میماند، امّا چیزی نمیگفت و یک قدم جلو میآمد و همینطور قدم به قدم جلو رفت تا به جائی رسید که مرحوم آقا (علامه طهرانی) دربارۀ او این عبارت عجیب را فرمودند که:«طیّب دوران سلوکش را در زندان گذراند!»[۲]
شبهه عرفانی ۳: آیا عرفان یعنی انزوا و دورشدن از اجتماع؟
شاید در تصوّر عام، عارف کسی باشد که به دور از مردم و در گوشه ای، صبح تا شب مشغول عبادت و راز و نیاز باشد، اما در حقیقت اینطور نیست. گوشه نشینی ای هم اگر بوده از روی مصلحت و یا با توجه به شرایط خاص آن زمان بوده است. مثلا از این نوع گوشه نشینی میتوان به علامه طهرانی اشاره کرد که برای نوشتن یکی از کتاب هایش، با توجه به بیماری ای که داشت و سن و سالی از او گذشته بود، ملاقات ها و سایر فعالیت هایش را به حداقل رساند تا آن کتاب را تکمیل کند. اما در اصل، رسیدن به امور اجتماعی و خدمت به خلق، جزو اصلیترین آموزههای دین اسلام است. همانطور که پیامبر اسلام (ص) نیز در خصوص توجه به همنوع به عنوان نمونه میفرمایند:«به من ایمان نیاورده است آن کس که شب سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد.[۳]»
در طول تاریخ نیز، علما و عارفان، همواره در کنار انجام اعمال دینی خود به فعالیت های اجتماعی و بشردوستانه روی آورده و کوشیده اند تا برای جامعه خود خدمتی کرده باشند. هرچند این مسئله که عرفا از جمعی که در آن به کارهای بطلان و یا اتلاف وقت مشغولند دوری میکنند، کاملا صحیح و برازنده است.
آیت الله سید محمد محسن حسینی طهرانی در این خصوص در یکی از جلسات شرح حدیث عنوان بصری میفرمایند:« اینکه گفته می شود عرفاء خود را از مسائل اجتماعی و مصالح مسلمین جدا می کنند و در انزوا ذکر می گویند، تهمت است و چنین افرادی عارف نیستند. چه کسی گفته عارف کسی است که در کناری بنشیند و مشغول ذکر باشد و خود را از مصالح و مفاسد مسلمین برکنار بدارد؟! عارف کسی است که نسبت به خلق خدا از هر شخص اجتماعی و فقیه و سیاستمداری احساس مسئولیت بیشتری کند و مشیّت و ارادۀ الهی را در این عالم بهنحو اتمّ و اکمل و دقیق و بدون هیچ تغییری انجام دهد، نه آن کسی که اگر قضیهای برخلاف تمنّیاتش انجام شد اعصابش بههم بریزد و دادوبیداد کند؛ این مُشتهیات نفسانی است نه عرفان.» [۴]
شبهه عرفانی ۴: آیا در عرفان، عقل جایگاهی ندارد و همه چیز به باور قلبی و شهود است؟
پاسخ: عرفان اسلامی نه تنها مخالف عقل نیست بلکه از عقل به عنوان یکی از ابزارهای مهم درک حقیقت استفاده میکند. به عنوان مثال، ملاصدرا در آثار خود مانند “الحکمه المتعالیه” به ترکیب عقل و عرفان پرداخته است.
آیت الله سید محمد محسن حسینی طهرانی در یکی از جلسات سلوک خانواده، در این خصوص میفرمایند:« روایتی است از رسول خدا که این روایت از ائمّه علیهمالسلام به ما رسیده است که حضرت فرمودند: و ما خلق اللَه العقل قال له اقبل فاقبلَ و قال له أدبِر و فأَدْبَرَ قال بک اعاقَبُ و بک اثیبُ.»
«اگر بگوییم که تمام معارف اسلام و سیر و سلوک و عرفان در این روایت نهفته است سخن به گزاف نگفتیم. اساس شریعت بر اساس عقل است و شریعتی که در آن عقل راه ندارد آن شریعت، جنون و حماقت و سفاهت است. نظام عالم بر اساس عقل و تدبیر بر میزان اکمل و احسن است. در تمام مدّتی که بنده با مرحوم پدرم (علامه طهرانی) رضواناللَه علیه چه در زمانی که ایشان در تهران بودند یا همین طور بعد که به مشهد هجرت کردند و در عتبه مقدّسه حضرت ثامنالائمه متوطّن شدند آن چه که از همه بیشتر من احساس میکردم که مسئله مورد نظر ایشان است رشد و تکامل عقلی است نه اینکه پرداختن به امور عادی و ظاهری، نماز شب، بیداری، ذکرو سایر مسائل، آنها همه به جای خودش محفوظ ولکن این مسئله خیلی مهم و قابل دقتّ بود که میدیدیم ایشان تمام مسائل و مطالب را بر این اساس پیریزی میکردند.» [۵]
شبهه عرفانی ۵: آیاعرفان با علوم جدید و پیشرفتهای علمی تضاد دارد؟
خیر، عرفان و آموزه های عرفانی با علوم جدید و دنیای تکنولوژی منافاتی ندارد. هرچند شاید برای شما این مسئله پیدا شود که علت مخالفت برخی علما و عارفان با ورود برخی تکنولوژی ها در ایران چه بوده. این موضوع از چند جنبه میتواند تحلیل و بررسی شود. اول اینکه در گذشته با رقابت شدید کشورهای استعمارگر بر سر منافع ایران و تلاش برای تسلط به جو فرهنگی و سیاسی کشور، مخالفت برخی علما و عارفان با ورود این نوع پیشرفت های علمی، به علت جلوگیری از گسترش نفوذ استعمارگران و وارد شدن فرهنگ غربی و از بین رفتن آموزههای اسلامی بوده است. همچنین عدم تمایل برخی علما به استفاده از تکنولوژی نه از نظر ظاهری بلکه از نظر معنوی و قلبی است. به این معنی که انسان نباید به دنیا، با تمام پیشرفتها، ابزارها و تکنولوژی هایش دل ببندد.
در این خصوص داستان جالبی از مرحوم سید علی قاضی، در زمانی که به تازگی صنعت خودرو وارد کشور شده بود، در کتاب شرح حدیث عنوان بصری، اثر آیت الله سید محمدمحسن حسینی طهرانی آمده است.
در این کتاب میخوانیم:« سابقاً همه خیابانهای نجف خاکی بود؛ به مرحوم قاضی گفتند: «آقا میخواهند این خیابانها را آسفالت کنند و از این صورت خاکی درآورند؛ میگویند وسایلی آمده است که افراد را سریعاً جابهجا میکند.» ایشان فرمودند: «هرچه از این کارها بکنند، کار ما راحتتر میشود.» یعنی ما این وسایل را برای دنیا نمی خواهیم و با این وسایل در جهت آخرت زودتر به کار خود می رسیم. اگر انسان به جای الاغ سوار ماشین شود، راه ده ساعته را در عرض یک ربع طی می کند و زودتر به کارش می رسد؛ گرچه عده ای هم از این وسایل به عنوان فخر و مباهات و وصول به حطام دنیا استفاده کنند. اگر انسان برای زیارت حضرت علی بن موسی الرّضا به جای اینکه با کجاوه سفر کند و سه ماه در راه باشد و گرفتار راهزن و قتل و غارت شود، با طیاره در عرض یک ساعت به مشهد مشرّف شود و آن سه ماه را به زیارت بگذراند، امری بسیار پسندیده و راحت است. این امور از دنیا محسوب نمی شود؛ دنیا فخر فروختن به دیگران و نظر استقلالی داشتن است.»[۶]
نتیجه گیری
عرفان و سیر و سلوک همواره با شبهات و سوالات مختلفی روبرو بودهاند که بیشتر ناشی از عدم درک دقیق مفهوم و ماهیت آن است. در این مقاله تلاش کردیم تا با بررسی پنج شبهه مهم عرفانی و ارائه پاسخهای مستدل و جامع از منظر عارفان بزرگ، به رفع این ابهامات بپردازیم. از نظریه وحدت وجود گرفته تا جایگاه عقل در عرفان، هر یک از این شبهات نشاندهندهی نیاز به تعمق بیشتر در مفاهیم عرفانی و شناخت دقیقتر از طریق مطالعه و عمل است. امید است این پاسخها بتوانند به روشنتر شدن مسیر عرفان و سلوک برای علاقمندان کمک کنند و به فهم بهتر این حوزه عمیق و پیچیده یاری رسانند.
پیشنهاد برای مطالعه بیشتر در مورد عرفان وسیر و سلوک
- وبسایت مکتب وحی
- مهر تابان، اثر علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی
- رساله لب اللباب در سیر و سلوک أولی الألباب اثر علامه طهرانی
- رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم
- نفحات انس اثر آیت الله سید محمد محسن حسینی طهرانی
- فیه ما فیه اثر مولانا جلال الدین محمد بلخی
منابع
[۱] روح مجرد، علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی، ص ۳۷۴
[۲] عنوان بصری، آیت الله سید محمدمحسن حسینی طهرانی، ج۱، ص ۱۶۱
[۳] مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۲۹، ح۹۸۹۷
[۴] عنوان بصری، آیت الله سید محمدمحسن حسینی طهرانی، ج ۲، ص ۱۶۲
[۵] آیت الله سید محمد محسن حسینی طهرانی، مجموعه سخنرانی های سلوک خانواده، مبانی سیر و سلوک الی الله، طهران، ۱۴۳۰/۰۸/۲۹
[۶] عنوان بصری، آیت الله سید محمد محسن حسینی طهرانی، ج ۲، ص ۹۱
Add a Comment